the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

the Students of Industrial Engineering

مهندسی صنایع

خدایا

وخدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم



بنابه مطلبی از دوست جون از قول" دکتر شریعتی "

نظرات 88 + ارسال نظر
گوگوجی سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:55 ب.ظ

بسمه تعالی
به به مبارکه

گوگوجی سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ب.ظ

یه آهنگ استانبولی مینویسم و تقدیمش میکنم به همه اونایی که عشقشون تابلو شده و نشده (هاهاها)
.........................................................
از:İbrahim Tatlıses
آهنگ: هایدی سئویله
.........................................................
Haydi Söyle ...........زود بگو

Seni gördüğüm zaman dilim neden tutulur
وقتیکه تو رو می بینم زبونم چرا میگیره

Seni gördüğüm zaman güller elimde kurur
وقتیکه تو رو میبینم گلها تو دستم خشک میشه

Seni gördüğüm zaman hayat sanki son bulur

وقتیکه تو رو میبینم زندگی انگارپایان پیدا می کنه
Gözlerine bakınca dünyalar benim olur
وقتی به چشمهات نگاه میکنم دنیا مال من میشه

Susma gönlüm sen söyle haydi gönlüm sen söyle
ساکت نباش دلم تو بگو زود باش دلم توبگو

Aşkımı sevgiliye derdimi sevgiliye
عشقمو به معشوقم دردمو به معشوقم

Haydi söyle onu nasıl sevdiğimi
زود بگو اونو چطوری دوست داشتم

Haydi söyle rüyalarda gördüğümü
زود بگو اوناییکه تو رویاء دیدم

Haydi söyle uykusuz gecelerimi
زود بگو از شبهای بی خوابیم

Haydi söyle
زود بگو

Seni gördüğüm zaman beni bir ateş sarar
وقتیکه تو رو می بینم یه آتیش منو در بر می گیره

Seni gördüğüm zaman yanar yüreğim yanar
وقتیکه تو رو می بینم دلم از عشق می سوزه می سوزه

Seni gördüğüm zaman canlanır tüm anılar
وقتیکه تو رو می بینم تمومه خاطرات جون میگیره

Seni gördüğüm zaman durur bütün zamanlar
وقتیکه تو رو می بینم زمانها از حرکت باز می ایسته

Susma gönlüm sen söyle haydi gönlüm sen söyle
ساکت نباش دلم تو بگو زود باش دلم توبگو

Aşkımı sevgiliye derdimi sevgiliye
عشقمو به معشوقم دردمو به معشوقم

Haydi söyle onu nasıl sevdiğimi
زود بگو اونو چطوری دوست داشتم

Haydi söyle rüyalarda gördüğümü
زود بگو اوناییکه تو رویاء دیدم

Haydi söyle uykusuz gecelerimi
زود بگو از شبهای بی خوابیم

Haydi söyle
زود بگو

the boy چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:42 ب.ظ

ترانه از داریوش
دلم مثل دلت خون، شقایق/ چشام دریای بارون، شقایق/ مثل مردن میمونه دل بریدن/ ولی دل بستن آسونه شقایق/ شقایق درد من یکی دوتا نیست/ آ خه درد من از بیگانه ها نیست/ کسی خشکیده خون من رو دستاش/ که حتی یک نفس از من جدا نیست/ شقایق وای شقایق، گل همیشه عاشق/ شقایق اینجا من خیلی غریبم/ آخه اینجا کسی عاشق نمی شه/ عزایِش، غصهَ ش، جنس کوهِ/ دل ویرون من از جنس شیشه/ شقایق آخرین عاشق تو بودی/ تو مردی و پس از تو، عاشقی مرد/ تو را آخر سرا و عشق و حسرت/ ته گل خونه های بی کسی برد/ شقایق وای شقایق، گل همیشه عاشق/ دویدیم، دویدیمُ دویدیم/ به شبهای پر از قصه رسیدیم/ گره زد سرنوشتامون و تقدیر/ ولی ما عاقبت از هم بریدیم/ شقایق جای تو دشت خدا بود/ نه تو گلدون، نه توی قصه ها بود/ حالا از تو فقط، این مونده باقی/ که سالار تمومِ عاشقایی/ شقایق وای شقایق، گل همیشه عاشق/ شقایق وای شقایق، گل همیشه عاشق .

گوگوجی پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:16 ق.ظ

...
....
.....
و......

دنیز پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:33 ق.ظ

اگر حجاب ظهورت حضور پست من است
دعا بکن که بمیرم
خدا کند که بیایی...

دعا بکن که بمیرم...
خدا کند که بمیرم...
فقط
خدا کند که بیایی...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:28 ق.ظ

the boy در وبلاگ Boo کوچولو خواسته بود شعری که تو کلاس ادبیات خونده شد و توش قطار داشت تو وبلاگ نوشته شه . شعر از مرحوم منزوی بود که خوندم:
.
.
به همان سادگی
که کلاغ سالخورده
بانخستین سوت قطار
سقف واگن متروک را ترک میگوید
دل دیگر در جای خود نیست
به همین سادگی ........ ( روحش شاد)

آه...


به نظرم اون جلسه غایب بودم!
ولی الان که خوندمش خیلی حال داد
دستت درست

غروب پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ق.ظ

سلام می دونین دیشب که حالم خیلی بد بود تصمیم گرفتم بیام وبلاگو همه چی رو بگم اما حالا که خواستم بنویسم منصرف شدم آخه اینجا جای بهترین حرفاست.به جاش یه شعر می نویسم...................

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستان غبارآلود ودور
یا خزانی خالی از فریاد وشور


مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای زامروزها دیروزها


دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد ودرد

نمیدونم چرا با بعضی از شعرای بهترین حرفا خیلی حال میکنم
این شعر هم یکی از اون باحالاش بود
دستت درد نکنه که تایپش کردی

تو این قسمت هم در مورد همه چی مطلب مینویسن البته اگه بلاگ حقیرمون- لیاقت درد دلهای مهندسا رو داشته باشه.

گوگوجی پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ب.ظ

کم کم داریم کلاس رو خراب میکنیم.
همکلاسی های گوگوجی: لطفا درک متقابل داشته باشیم و حال همدیگر را رعایت کنیم.
و حرفایمان را قبل گفتن, کمی حلاجی بفوکولیم.
لطفا

این هم یه شعر چرت و پرت از نوع گوگوجیانه
اگه نخواستین نخونین


شب دلگیری است
باران یک ریز می بارد
و کوچه دل من نیز بارانی است
دریا, در بسترم غوطه میزند
و صدای جنگل
سکوت زمین و زمان را میشکند
و باد
همچنان میگوید:
و تو, فانوس شبهای تار منی...
بی تو هر شب تا صبح
شعر آواز نگاهم جاریست
و در این قصه تکراری شبهای بلند
دل هوای تو کند...
بی تو, هر شب, مهتاب
قصه عشق را میخواند
و دلش میگیرد,
و به من میگوید...
"بد نگویم به مهتاب, اگر تب دارم...!"

sun shine جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ق.ظ

خوبه ادم بعضی وقتا بدی ببینه تا قدر خوبی ها رو بدونه ولی ما اونقدر بدی دیدیم که دیگه خوبی ها رو هم زیر سوال می بریم!!!!!!!

لطفا با کنایه حرف نزن
احساس ناراحت کننده بهم دست میده

اگه من اشتباهی کردم: معذرت

رهگذر جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:08 ق.ظ

عشقو می تونی مثل آب تو دستت قایم کنی اما یه روز دستت رو باز می کنی می بینی نیست
قطره قطره چکیده بدون این که بفهمی دستت پر از خاطره ست ...

tanha 41 جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:17 ب.ظ

مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور با خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ز امروزها دیروزها
دیدگانم همچو دالانهای نور گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد و درد
خاک می خواند مرا مردم به خویش می رسند از ره که در خاکم نهند آه شاید عاشقانم نیمه شب گب بر روی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یکسر می روند پرده های تیره دنیای من چشمهای ناشناسی می خوند روزی کاغذها و دفتر های من
در اتاق کوچکم پا می نهند بعد من با یاد من بیگانه ای در بر آیینه می ماند بجای تار مویی نقش دسته شانه ای
tanha 41 & fooroog Farokhzad

خیلی باحال بود
تنها جون دستت درد نکنه

گوگوجی جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:33 ب.ظ

سلام مهندسا

یه مطلب نسبتا طولانی نوشتم که اگه وقت و حوصله شو دارین ممنون میشم که بخونینش!
از اون ته تهای دلم تقدیمش میکنم به دوستایی که ما رو کاشتن و نیومدن


امروز روز با حالی بود واسمون
با بچه ها صبح ساعت 5 از فلکه آزادگان راه افتادیم و رفتیم و رفتیم (البته اینبار پیاده! )
بله داشتم میگفتم:
رفتیم و رفتیم
.
.
.
تا اینکه رفتیم
و همینکه داشتیم میرفتیم
دوباره رفتیم که ناگهان, بازم داشتیم میرفتیم
خلاصه جاتون خالی, اونقدر رفتیم و رفتیم
تا
.
.
.
جونم واستون بگه که:
(دیگه اینجا,
نه دقیقا 6 متر جلوتر بود! که وایسادیم واسه استراحت)

بعد استراحت و خوردن صبحانه تو "امند" دوباره راه افتادیم

یه پرانتز باز واسه کلمه "امند":

پرانتز باز
امند نام روستایی در شمال شهر زنجان میباشد که در سالیانی نه چندان دور اهالی مهربانی در آن زندگی میفوکولیدن
تا اینکه تصمیم گرفتن که زمین و خونه هاشونو بفروشن و بیان کمی پایین تر و نزدیکتر به شهر زندگی کنن
این بود که کمی پایین تر اومدن و در روستای جدیدالتاسیس گاوازنگ سکنی گزیدند
این روستا (امند) در حال حاضر تقریبا خالی از سکنه بوده و به مکانی برای زندگی ارواح خبیث و اجنه و پریان تبدیل گشته (هو ها ها)- ( در این قسمت شما به عنوان خواننده مطلب باید کمی بترسید!!! - هر چند بچه صنایع بهمن 86 از هیچ چیزی نمیترسه! ولی لطفا کمی ترس به دل خود راه دهید! با تشکر از ترسیدنتان )
پرانتز بسته!

بازم داشتیم میرفتیم

البته اینبار تصمیم گرفتیم که مثل دو سه هفته پیش که از راه کوه به تهم رفته بودیم, نریم و از راه زمینی و با عبور از کنار روستای "همایون" به سد زیبای تهم برسیم و حالشو ببریم

بله عزیزان تصورش را بکنید که بعد از جنگ با "سگان" و "غولان" و "جن" و "پری" و "روح" و "هیتلر" و "رستم" و "عمربن عبدو ود" و "شرک" و "هورتون" و "فندق دوست کارتون عصر یخبندان" و ... و البته پیروزی ظفرمندانه بر همه این دشمنان تا دندان مسلح, به سمت هدفمان پیش میرفتیم

خلاصه با رفتن و نرفتن و خندیدن و جوک گفتن و استراحت و حال کردن رفتیم و ساعت 11 رسیدیم به نقطه ای که کل آب شرب شهر زیر پامون قرار داشت
بله, رسیده بودیم به سد زیبای تهم

بعد از پیدا کردن یه جای ساکت و آروم و خنک و کئولگه (منظور سایه میباشد) در حال پهن کردن زیر اندازمون بودیم که ناگهان متوجه شدیم که تنها ما نیستیم که تو این مکان باحال و دنج هستیم, بلکه یک زوج خوشبخت (البته در خوشبینانه ترین حالت) در حال تمرین برای بازی در یک فیلم هندی هستند و با دیدن ما زود بند و بساط خود را جمع فوکولیدن و محل تمرین را ترک گفتن. ( واقعا ایول به این دل و جراتشون!!! آخه کوه و کمر جای تمرینه؟ اگه بجای ما مهندسین مظلوم, گیر 5-6 تا بد مست لایعقل میافتادین, چه بلایی سر فیلم هندیه میومد؟ هان؟
نتیجه اخلاقی: ....و .... و .... باشه؟ )

خلاصه بعد از ضد حالی که به اونا زدیم با خیال راحت رفتیم و نشستیم پای منقل!

-ای وای تند تند بنویسم که فکر بد نکنین-

بله, منقل رو رو به راه کردیم و بساط سیخ و کباب رو راه انداختیم (جاتون خالی)
یه آتیش هم به پا کردیم واسه چایی

بعد از نهار و چایی و کمی خنده و جوک و استراحت نوبت رسید به اصل کاری

بله عزیزان دلم

یه پرانتز باز
اگر در 24 ساعت آینده, شیر آب منزلتون رو باز کردین و دیدن که آب کمی بوی مهندسی صنایع میده! اصلا نگران نباشید و لازم نیست به امور مشترکین آب و فاضلاب زنگ بزنید. الان دلیلشو میگم
پرانتز بسته

همه لباسارو در آوردیم افتادیم تو آب و تا جون داشتیم شنا کردیم و آب بازی و آب پاشی و حالیدن تا آخرش

خلاصه بعد از همه این خوشگذرونی ها کم کم داشت وقت رفتنون میشد

البته رفتن که نه. محیط بان ها داشتن بیرونمون میکردن

چرا؟

از اونجایی که جمع ما کلا بچه مثبتیم و علاقه وافری هم به ترکاندن انواع و اقسام مواد منفجره داریم. چند تا دینامیت انداختیم تو آب و رو هوا و تو سوراخ موشا و جاهای دیگه
که ناگهان محیط بانا فکر کردن داریم با توپ و تانک , حیوونارو شکار میکنیم
این بود که مجبور به ترک محل اسکان قبلیمان شدیم
البته قبل از ترکوندن, وسایلامون رو جمع کرده بودیم که بریم ولی گفتیم چند تا دینامیت بترکونیم و بعد بریم که شد اون!

خلاصه در این لحظه ( منظور از این لحظه حدودا ساعت 5-6 عصر میباشد) ما موندیم و یه جاده دور و دراز که ما رو به شهر میرسوند
خوشبختانه یه ماشین دربست گیرمون اومد و ما رو تا شهر رسوند. وگرنه الان هم پیاده داشتیم میومدیم و همینطور که داشتیم میومدیم, بازم میومدیم!

این بود انشای من!



این نوشته رو اصلا واسه سوزوندن دل کسی ننوشتم و تنها دلیل نگارش این مطلب سوزاندن نه تنها دل, بلکه سوزاندن ...ه اون سه نفری بود که مارو کاشتن و نیومدن .
حالا پشیمون شدین که نیومدین؟

همش یه طرف اون شنا کردنمون هم یه طرف

این آخری رو گفتم که ...نتون بیشتر بسوزه

man جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:27 ب.ظ

سلام
جدا که گوگوجی خیلی قلم باحالی داری و واقعا عالی مینویسی کلی دل من یکی و شاد کردی و از طرفی هم سوزوندی من بیچاره رو بگو که از صبح ساعت ۷ پا شده بودم داشتم درس می خوندم(چه بدبختم من d:!!!!! ) اما خوب خوبه که خوش گذروندین.. دوستان به جای ما...

از طرف گوگوجی میگم: ممنون از لطفت. ولی:
بابا جون با قلم ننوشته که!!!
تایپشون کرده.

و با شناختی که من از گوگوجی دارم قصدش فقط و فقط حال گیری از دوستاش بوده که کاشتنش و نه سوزوندن کسای دیگه
در ضمن خیلی خوشحالم که نوشتم دلت رو شاد کرده

و
کاش منم جمعه درس هم میخوندم و اصلا هم بدبخت نبودم

رز شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ب.ظ

سلام خوبید باور کنید موندم شاید بگید به تو چه ولی ا.غ حالش اصلأ خوب نیست تو کلاس خیلی ساکتأواقعأ فکر نمیکردم نمره اینقدر رو ادم اثر بزاره این نظر منه اگه اینجوری پیش برید ترم بعد هم...ادم شاد همیشه موفقأ

نمیدونم!!!!

سورنا شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:30 ب.ظ

مگه عاشق دیگه ای هم تو کلاس هست
اگه هست معرفی کنید

هاهاها
.
.
.
.
.
.
.
دوباره: هاهاها

گوگوجی شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:07 ب.ظ

MIG MIG

سلام

یه روز به غضنفر میگن: شما که اینهمه "لپ لپ" میخرین, از جایزه هاش راضی هستین؟
غضنفر میگه : من لپ لپ رو بخاطر کیفیتش میخرم نه جایزش !!!!
............................................................

غضنفر سوار آسانسور میشه, میبینه نوشته ظرفیت 12 نفر.
با خودش میگه عجب بدبختییه ها! حالا 11 نفر دیگه رو از کجا بیارم؟

............................................................

سیاه پوسته میگوزه , زنش تا یه هفته از رو زمین دوده جمع می کرده!!!

............................................................



............................................................

آری خدا همه جا هست
در صدای دل انگیز باران
در حصار سینه عاشقان
در کویر آشنایی ها...
آه... چه زیباست
با خدا سخن گفتن
در دل رویایی شب
و آزاد و رها
مانند شبنم
به پیشگاه خاطر گل بار یافتن...


MIG MIG

[ بدون نام ] یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:51 ق.ظ

خیلی جالبه جمعه که رفته بودم کوه هی می دویدم از کنار جلو دارمون می گذشتمو می گفتم mig mig گوگوجی فکر کنم منو شما هنوز بزرگ نشدیم

هاهاها
به نظرم گوگوجی هم همینطور فکر میکنه

رویا یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ

سلام وبلاگ خوبی دارین مخصوصا عکس ها و مطالب علمی ش بنابراین چون فکر می کنم به غیر از دوستاتون افراد دیگه هم به وبلاگتون سر میزنن لطفا مطالب علمی و طنز سیاسی مثل(چی صدا کنم تورو در گل کوچیک با ناصر الدین شاه) که به نظرم فوق العاده بود هم بنویسید .
باتشکر

چشم
سعی میکنم

رویا یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام وبلاگ خوب و جالبی دارین ولی فکر می کنم به غیر از دوستاتون افراد دیگه هم از وبلاگ تون بازدید میکنن پس توصیه میکنم مطالب رو جامع تر بنویسین مخوصا درباره ی مطالب علمی وطنز سیاسی مثل(چی صدا کنم تورو در گل کوچیک با ناصر الدین شاه) که واقعا فوق العاده بود.بیشتر بنویسین.

چشم
سعی میکنم

دار مکافات یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ب.ظ

تقدیم به تنها۴۱ که گفته بود حالا حالا ها عاشق نمیشم ولی سوتفاهم نشه انتخابش از بین بچه های کلاس نیست خیالتون راحت باشه

دنبال کی می گردی عشق تو روبه روته هر چی دلت خواست بگو چه موقع سکوته
این روزا فرصت کمه پیش اومد از دست نده وقتش اگه بگذره واسه دوتامون بده
چیزی نگفتی اما یه چیزایی فهمیدم با یک سوال شروع کن جوابتو من میدم
دارم میام پا به پات این پا و اون پا نکن تکلیف تو معلومه امروز و فردا نکن
شانس در هر خونه رو فقط یه بار میزنه ببین حالا اومده و وایستاده جار میزنه
درو اگه وا کنی خودش میاد تو خونه خوب تا کنی قول میدم کاری کنم بمونه


هاهاها

گوگوجی یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:24 ب.ظ

MIG MIG

از پنجره دل
دیده به راهت دوخته بودم
تا از راه برسی
و من...
خیره به درگاه ایستادم
و به تو می اندیشیدم, ای نازنین!


MIG MIG

................................

MIG MIG دوم

شعر بالا رو تو یه کتاب خوندم و ازش خوشم اومد و گفتم تو بلاگمون هم بنویسمش

پایان MIG MIG دوم

...............................


و یکی دیگه (البته این یکی MIG MIG نداره, به بزرگواری خودتون ببخشید)


به آسمان نگاه میکنم
چقدر با شکوه است
گاهی چادر خود را به صورت میکشد
گاه تمام رخ
گاه نیم رخ
به راستی او قطعه ای فراموش شده است
در پرچین های بلند شهر
به خاطرت هست ای ماه؟
آن روزها که آرامش بخش دل شاعران بودی
و مایه حسرت زیبارویان
و آن روزها که کاروانهای گم شده در بیابان
به دنبالت بودند؟
در پیچ و خم جاده ها...
تنها,
به آسمان نگاه میکنم
و با خود زمزمه میکنم
"آخر ای ماه به درد دل من تسکینی"!












man یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:27 ب.ظ

سلام
امشب عجیب دلم هوای یه چیز ملس کرده که از ته دل باشه و روحم رو اروم کنه تنها چیزی که بهم خیلی فاز داد یه نیایش از دکتر شریعتیه که خودتون قسمت وسط رو که در مورد دوست داشتن و مردن هست رو میدونین من عاشق اول و اخر این نیایشم واسه همین اول و اخرشو اینجا نوشتم:

خدایا اتش مقدس شک را انچنان در من بیفروز تا همه ی "یقین"هایی که در من نقش کرده اند , بسوزد و انگاه از پس توده ی این خاکستر لبخند مهواره بر لب های صبح یقینی , نشسته از هر غبار طلوع کند.
.
.
.
خدایا چگونه زیستن را تو به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم دانست!!!!!

اوکی

[ بدون نام ] دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:53 ق.ظ

مشکل بزرگی دارم دعا کنین زودتر حل شه بره پی کارش یک موضوع مهم ولی بی پایه اساس گریبان گیر زندگی ام شده چقدر بد و مسخره اس خدای من دعا کنین

خدایا به ما آن ده که آن به


خدایا خودت یه جوری کارا ردیف کن (خواهشا کمی پارتی بازی کن ) که هیچ کدوم از ۴۳ تا بهمنی مشکلی نداشته باشن

آمین

غروب دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ

نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستی ام خراب می شود,شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد

نگاه کن

تمام آسمان من پر از شهاب می شود
تو امدی زدورها و دورها,زسرزمین عطرها ونورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی,زعاجها,زابرها,بلورها
مرا ببر امید دلنواز من,ببر به شهر شعرها وشورها

به راه پر ستاره می کشانی ام.فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم.لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل.ستاره چین برکه های شب شدم

چو دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان.بهبیکران.به جاودان

کنون که آمدیم تا به اوجها....
........
...........
......

آه...
.......
...........
.............
...................
.......................
...........................

tanha41 دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:43 ب.ظ

دار مکا فات چرا چرت و پرت نوشتی گفتم که کار من هنوز نه به بار ونه به دار

تنها جون بازی بازی با ... بازی؟
کی گفتی؟
تو که گفتی داریم کارت عروسی انتخاب میکنیم!!!!
واقعا که خیلی ... هستی
آخه آدم...
...
...
مشترک گرامی دسترسی به بقیه پاسخ امکان پذیر نمیباشد!!!

tanha41 دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:48 ب.ظ

دار مکا فات من تو را می کشم مگه ما هر حرفی زدیم باید همه بفهمند از قضیه اقای خ عبرت نگرفتید من واقعا نا را حت شدم

گریه گریه گریه می کنم

نهَ عبرت که نگرفتم هیچ از دار مکافات حمایت هم میکنم و پته همه تون رو هم میریزم رو آب!!! هاهاها

در جواب تو که : گریه گریه گریه می کنی
من هم هاهاها - هاهاها - هاهاها میکنم

tanha41 دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:13 ب.ظ

sinema41.blogfa.com
لینکش کن

بله جناب سرهنگ!!!!

دوست جون دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:58 ب.ظ

بعد از مرگم به قبرستان خاموشم بیا و وحشت مکن...کنار قبرم بنشین و علف های هرز را کنار بزن و مشتی خاک بردار و ان را به سینه بفشار چون درون خاک قلبی نهفته است که روزی به خاطر تو می تپید...

the boy سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 ق.ظ

سلام ساعت 2 شد و من هنوز بیدارم برام سخته که بعد از این مدت چند روزی رو نبینمتون خودشم چند روز 4 روز امیدوارم خوش باشید این شعر رو از ته دل تقدیم می کنم به دوستای گلم . به امید دیدار
من درد تو(شما) را ز دست آسان ندهم
دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صدهزار درمان ندهم

من هم همینطور عزیزم

گوگوجی سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:58 ب.ظ

MIG MIG
تقدیم با عشق به همه, بخصوص به ...

آهنگ Gülüm benim از ابراهیم

اول ترجمه فارسی شو میگم بعد هم متن استانبولی و ترجمه

اگه متن استانبولی نا مفهومه, اصلا نگران نباشین در حال راه اندازی قسمتی هستیم که همه با هم بتونیم ترکی رو به هم یاد بدیم




ای گل من
درد شیرین دلم
تویی ناز این دلم
نگاهات خیلی زیباس
نازش منو داره میکشه
مثه گلی که تو برف باز می شه
مثه بارونی که تو بیابون میباره
شادیه منی خوشبختیه منی
این چنین در حسرت توام
ای گل من ای گل من

ای درد وعشق وجون من
خدا ما رو جدا نکنه
باور کن این تنها آرزومه
اگه بری بهار می ره
گل می ره به دنبالت
خندهات خیلی زیباس
به من جون می بخشه
مثه خورشید قطب
مثه نفسه درونم
شادی منی خوشبختیه منی
این چنین در حسرته توام

ای گل من ای گل من
ای درد وعشق وجون من
خدا ما رو جدا نکنه
باور کن این تنها آرزومه


........................................
Gülüm benim
ای گل من

Kalbimdeki tatlı sızı,
درد شیرینه دلم


Sensin bu gönlümün nazı.
تویی ناز این دلم

Bakışların öyle güzel

نگاهات خیلی زیباس,


Öldürüyor beni nazı
نازش منو داره میکشه


Karda açan çiçek gibi,
مثه گلی که تو برف باز می شه


Çölde yağan yağmur gibi,
مثه بارونی که تو بیابون میباره

Sevincimsin mutluluğumsun,
شادیه منی خوشبختیه منی

Sana öyle hasretim ki.
این چنین در حسرته توام


Gülüm Benim,Gülüm Benim,
ای گل من ای گل من


Derdim Aşkım Canım Benim,
ای درد وعشق وجون من


Ayırmasın Mevlam bizi,
خدا ما رو جدا نکنه


Budur inan tek dileğim.
باور کن این تنها آرزومه


Bir yürürsen bahar yürür
اگه بری بهار می ره,

Çiçek yürür peşin sıra.
گل می ره به دنبالت

Gülüşlerin öyle güzel
خندهات خیلی زیباس,


Can katıyor bu canıma.
به من جون می بخشه


Kutuptaki güneş gibi,
مثه خورشید قطب


İçimdeki nefes gibi,
مثه نفسه درونم


Sevincimsin mutluluğumsun,
شادی منی خوشبختیه منی


Sana öyle hasretim ki.
این چنین در حسرته توام


Gülüm Benim,Gülüm Benim,
ای گل من ای گل من


Derdim Aşkım Canım Benim,
ای درد وعشق وجون من


Ayırmasın Mevlam bizi,
خدا ما رو جدا نکنه


Budur inan tek dileğim.
باور کن این تنها آرزومه

MIG MIG

دوست جون سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:30 ب.ظ

سلام،
سایت پایین یه تست واسه شخصیت خیلی خوبه که الان یک کمی وقت بگذارین و این تست ۵ دقیقه‌ای را حل کنید.

ضمنا حتما نتیجه تست را با وضعیت واقعی خودتان بررسی کنید و نتیجه رو به ما هم بگین d:'

http://www.iranmatch.org/personality/index.php

دوست جون چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 ق.ظ

اخ چه حالی میده بعد از مدت ها تو شب بیدار موندن و حالشو بردن ... تو سایت ها گشتن و وبلاگ خوندن از خیلی وقت بود که مثل مرغ خونگی سر شب می خوابیدم... خوب خدایا شکرت d:

man پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

وقتی عقیده , عقده خوانده می شود و نور ماه در اب مهتاب تلقی می شود و متانت زمین در زیر برف یخ میزند, نان را از خانه ی یتیم می دزدیم و میفهمیم که دزد اشتباه چاپی درد است.

دنیز پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ق.ظ

یه متن ترکی می نویسم براتون که خیلی دوسش دارم البته اگه غلط املایی داشتم به بزرگواری خودتون ببخشید! قراره ترکیمون تقویت بشه دیگه نه؟؟

Donyada iki reng goll ulson
kirmizilar , Bayazlar
kirmizilar sanin , Bayazlar banim
san bani unotsan kirmizi gollar solson
ban sany unotsam bayaz gollar kefanim olson

هم اسمت باحال و ترکیش میباشد (منظور DENIZ میباشد)
وهم شعر خیلی خیلی خوب و عمیقی نوشتی دستت درد نکنه

مردمک پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ق.ظ

...
دییرسن آی دوستوم آغاروب باشوم
دییم سببنی یاز قوجالموشام
داغلار ارییردی من چگن دردی
هله من دوزموشم آز قوجالموشام
...

به به
چوخ زاماندان سونرا سئزی ده بلاگدا گوردوم
خوش گئوردوک
چوخ گوزل یازقئ یازئبسان

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌BOOکوچولو پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:05 ب.ظ

سلام هر کی اون شعر شهریار در وصف استاد صبارو که تو فیلمشم خوند داره اگه لطف کنه بزنه اینجا ممنون میشم

هر کی داره لطفا رو کنه تا همه استفاده کنیم

گوگوجی جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:06 ق.ظ

MIG MIG

دسترسی به این جوک بنابه دلایل اخلاقی امکان پذیر نمیباشد!

MIG MIG

سورنا جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:41 ب.ظ

مثل اینکه خیلی خوشت اومده
نکنه...................................

آره اساسا من از همه چی خوشم میاد

از طرفی در جوابت بگم که:
کافر همه را به کیش خود پندارد!

هاهاها

معنی جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:10 ب.ظ

سلام
میشه معنی جواب ها و اون قسمت هایی که ترکی هست رو بنویسین؟؟؟؟؟؟
اخه هنوز که قسمتی رو که قراره ترکی یاد بدین رو راه ننداختین که!!!!
ممنون میشم معنی ها شو بنویسین d:

همه ترانه هایی که تو بهترین حرفا زدم رو معنی هم کردم

بقیه هم به عنوان تمرین واگذار میشوند!

(البته شوخی کردم- مینویسم)

sheida11 جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 ب.ظ

به یاد همه شبهایی که از هم دوریم باور می کنی در تمام زندگیم هیچ وقت شاد نبوده ام نمی دانم کجایی ولی خدا کند هر جا که باشی شب به یا د من بخوابی راستی یادم رفت بگویم که دوستت دارم وبا تمام وجود می مانم تا عشقمان شعله ور شود همیشه به من طور دیگری نگاه می کنی نمی دانم تو هم مثل از نبودن می سوزی یا نه من که دارم خا کستر می شوم به امید انکه پس از خاکستر شدنم لااقل خاکسترم را در تمام ابهای عالم بریزی تا همه جا بوی عشق دهد
به یادتم پس همیشه به یادم باش گر چه شاید هیچ وقت نفهمی که اینجا قلبی برایت می تپد


وای... اه ...خدابکشد کسی را که عشق را اختراع کرد

(این چرت و پرت ها را می توانید نخوانید)

sheida11

ببخشید

لازم به یادآوری میباشد که عشق اختراع نشده- بلکه کشف شده است

sheida11 شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:44 ب.ظ

عشق نه اختراع شده ونه کشف بلکه در قلبهای ما سرشته شده است تا ابد، فقط کافی ان را اکبند به دنیای دیگر نبریم واستفاده کنیم

بابا چرا ناراحت شدین

خوب حرفمو پس میگیرم

آخه من تا حالا فکر میکردم که کشف شده!!! نگو که بصورتی کاملا آکبندانه سرشته شده ( چه جالب انگیزناک )

گوگوجی یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:22 ق.ظ

سلام دوست جون:
رفتم و تست رو انجام دادم و خیلی هم از نتیجه اش خندم گرفت

چون گفته بودی نتیجه رو بگیم - من اولین نفری هستم که در کمال صداقت همش رو کپی میکنم اینجا:




(تاثیر پذیر، برون گرا، آرمان گرا، احساسی)

تو یک تیپ "عارف" هستی، مهربان، خردمند و بخشنده. مثل بودای فرزانه، تو می توانی سخنران تاثیر گذاری باشی و می توانی استعدادهای خلاقانه ات را در راه پیشبرد اهدافی که قلبت برایت تعیین کرده است - و نه عقلت – بکار ببری.

ولی مراقب باش که دوستانت از این طبیعت آرام تو سوء استفاده نکنند. که این درست همان بلایی بود که بر سر مسیح آمد!

پیش از هرچیز دیگری، تو دوست داری که هماهنگ با جریان زندگی پیش بروی. ضمناً احتمالاً چیز دود کردنیی در این دنیا نمونده که تو دود نکرده باشی!! خیلی باحاله!!

آهان! راستی پرحرفی رو هم خیلی دوست داری!! این هم باحاله!





گوگوجی دارد میخندد



دوست جون دستت درد نکنه
دقیقا نیم ساعت خندیدم

دوست جون یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:43 ق.ظ

سلام
ایشالا که گوگوجی همیشه خندون باشی
نتیجه ی واسه من اومد:) تاثیر گذار، درونگرا، آرمان گرا، احساسی)
تو یک تیپ "هنرمند" هستی. خلاق، ماجراجو و عمیق. با وجود اینکه تو یک فرد درون گرا هستی، ایده های برتر و تاثیر گذارت اغلب به تو کمک میکنند که خودت را اثبات کنی، مخصوصا در مورد مسائل کاری. تو با پشتکار زیاد، قدرت خلاقیتت را به سوی کارهای سودمند سوق می دهی و چون همیشه از قلبت پیروی می کنی، به احتمال خیلی زیاد منطق نمی تواند مانعت شود.
تو ذاتاً احساسات را درک میکنی و خوب بلدی که چطور احساسات دیگران را برانگیزی. ولی اگر کمی بیشتر خیال پردازی نکنی، دنیای واقعی می تواند برای تو زندانی از حماقت و خجالت باشد. همچنین به احتمال زیاد شعر هم می گویی! البته این یه مورد کاملا اشتباهه در مورد شعر گفتن ... واسه من در مورد درون گرا بودن درسته برعکس که به نظر برون گرا به نظرمیام(همه رو گول میزنم (:D :D

هاهاها

man یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:05 ق.ظ

اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
اگر تمامی خلق گرگ هار شوند و از اسمان هول و کینه بر سرم ببارد ... تو مهربان و جاویدان اسیب ناپذیر من هستی
ای پناهگاه ابدی ...تو می توانی جانشین همه ی بی پناهی ها شوی
ای مهربان
(دکتر علی شریعتی)
خدایی چه قدر بده که ادم بی خوابی به سرش بزنه و این که بدونه فردا یه روز سخت داره با یه عالمه کار!!!!!
خدا اخر و عاقبت منم به خیر کنه :d
(ساعت: 4:05)

در حال تفکر به نوشته ها میباشم

the boy یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ق.ظ

Güneşe dokunmayın o benim sıcaklığım
به خورشید قصد نکنید که آن گرمی من است
Geceme dokunmayın geceler dert ortağım
به شب قصد نکنید که شب تکیه گاه درد هایم است.
Yarime dokunmayın yar benim tek varlığım
به یارم قصد نکنید که یارم تمام هستی من است
Canıma dokunmayın bu canım Allah'ımın
قصد جانم را نکنید که جان مال خدا است
Ay aman aman aman geceler uyuyamam
ای امان امان امان نمی توانم شبها بخوابم
Ay aman aman aman utanır ağlayamam
ای امان امان امان از شرمم نمی توانم گریه کنم
Ay aman aman aman ellere alışamam
ای امان امان امان نمی توانم به دیگران خو بگیرم
Ay aman aman aman ben onsuz yaıayamam
ای امان امان امان من بدون تو نمی توانم زندگی کنم
Aşk duraklarda eskir gemiler limanlarda
عشق در تکیه گاه ها کهنه می شود کشتی ها در بنادر
Hasret yürekte eskir yeminler yalanlarda
حسرت در قلبها کهنه میشود سوگند در دروغها
Sevenler ölmez derler benim gibi sevenler
به عاشقان مرگ غلبه نمی کند عاشقانی مثل من
Içim yanıyor benim bu karanlık akşamlarda
درونم آتش می گیرد از این شبهای سیاه
Içim yanıyor benim bu onsuz akşamlarda
درونم آتش می گیرد از این شبهای بدون او

ای ول

مطمئنم که
دل گوگوجی رو شادوندی
خدا دلتو بشادونه

گوگوجی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:39 ق.ظ

از ته اعماق وجودم تقدیم میکنم به the boy - خیلی خوب نوشتی دستت درد نکنه- ÷یشنهاد میدم که بیای و با هم بخش استانبولی رو بنویسیم- اوکی؟
آهنگی که انتخاب کردی هم از بهترین آهنگهای مورد علاقه منه
دستت درد نکنه
این هم از طرف من فقط برای تو:

Geceler karanlık
شبها تاریکن

Kabuslar üzerimde
کابوس(ها) پیش رومه

Yine dertlerimle ben başbaşayım
دوباره من با دردهام همراهم

Gözlerin çağırmıyor
چشمات منو دعوت نمیکنه

Sözlerin avutmuyor
حرفهات تسلی نمیده

Kadere kusmuş gönlüm
دلم قهره با سرنوشت

Yapayalnızım
تنهای تنهام

Söyle bana sensizlik neden bu kadar zor
به من بگو چرا اینقد فقدانت سخته

Günlerim çekilmiyor yaşamak çok zor
روزهام قابل تحمل نیست زندگی کردن خیلی سخته

Senle dolu günlerimi kalbime gömdüm
روزهاییکه با تو داشتم تو دلم خاک کردم

İçimde yanan sevgi seni düşlüyor
عشق سوزان دلم تو رو تصور میکنه

Sensiz kaldım inanki dünyama gün doğmuyor
بی تو موندم باور کن خورشید در دنیای من طلوع نمیکنه

Günahım neydi tanrım
گناه چی بود خدایا

hasretin çekilmiyor
حسرتت قابل تحمل نیست

Yüzünü görmeden acılarım tükenmiyor
تا صورتت رو نبینم رنجهام تموم نمیشه

Vurdun gittin insafsız
زدی (کشتی) و رفتی

hiçmi için yanmıyor
یه بار هم ناراحت نمیشی


:Yürü Ya Kulum

شکل کامله این جمله به این صورته:

Allah yürü ya kulum demiş

ترجمه لغت به لغتش اینه:

خدا گفته برو ای بنده ی من

برای این ضرب المثل دو معادل فارسی وجود داره اولی اینه :

از تو حرکت از خدا برکت

اما معادل دوم که در این متن منظور شا عر این بوده اینه:

برو خدا روزیت رو جای دیگه بده

BOOکوچولو دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام نمی شه اول صدای حرفارو یاد بدین بعد نوشتن یه کلمه کامل و خوندنشو در ضمن تست جالبی بود منم خودمو تستیدم دوست جون (تاثیر پذیر، درون گرا، آرمان گرا، متفکر)راست گفت

حتما
ممنون از پیشنهادت
دارم یه مطلب مفصل در موردش مینویسم
وقتی آماده شد آپش میکنم

رز دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:48 ب.ظ

از هم خیلی بریدیم کجان دوستان بهمنی من من عاشق صداقت و صمیمیتتونم

نه اصلا اینطور نیست
همه همینجاییم
لطفا شایعه نسازید

فقط کمی درک متقابلامون کم شده که طبیعیه و داره درست میشه

و اینکه هیچ کس بهمنی ها رو نمیتونه جدا کنه

و اینکه ما آخرین بهمنی های تاریخ پیام هستیم تا به این روز!!! (واقعا جالب نیست؟) - (البته این نتیجه بحث چند روز پیش من و خ.ش میباشد)

اوکی؟

sun shine دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ب.ظ

واقعا اعصابم خورده اخه چرا زندگی من این جوریه؟؟؟؟؟!!!! این یه سوال خیلی بزرگه تو ذهنم بین این همه ادم چرا من اخه ؟؟؟؟؟؟؟!!!!! میگن زندگی خیلی بی رحمه ادم و می چلونه و اون قدر فشارت میده که از همه چی دستت رو بشوری و یه جا بشینی و از صبح تا شب ارزوی مرگ کنی و واقعا در مورد منم همین طوره واقعا عذاب می کشم همیشه باید یه جور دیگه باشم همیشه بخندم تا مردم نفهمن که تو قلبم چی میگذره شنیدی میگن اونی که تو زندگیش زیاد میخنده غصه هاش از همه بیشتره؟!!اخه یکی نیست بگه چرا داد چرا فریاد مگه زبون چشه منم ادمم دیگه اخه شما مامان و بابامین اگه شما این جوری رفتار کنین دیگه وای به حال من , اون وقت معلومه که دیگه رفتار مردم می خواد چه جوری باشه!!!! بعضی وقتا دیگه کاسه ی دلم پر میشه ,همیشه ارزو میکردم که خدا یه دوستی بهم بده که بتونم غصه هامو بهش بگم خدا داد اما اونم مشکلات خاص خودشو داشت چرا باید بهش می گفتم تا اعصاب اونو خورد کنم تصمیم گرفتم بریزم تو خودم....اما گریه هم چیز خوبیه یکی از بهترین دوستای من ... اما الان یه عالمه دوست دارم وقتی میام تو کلاس واقعا خوشحالم که یه عده هستن که دوسشون دارم و بهترین لحظه هام با اوناس و اونا منو همین جوری قبول دارن من هر روز به خاطر این هدیه ای که خدا داده شکر میکنم ... فقط میتونم بگم خدایا شکرت
اما ای کاش یه روزی مامانم و بابام بفهمن که رفتارشون اشتباه بوده!!! یاس(اسم یه خواننده اس) میگه که باید این و بدونیم که بدترین شرایط زندگی من و تو ارزوی یکی دیگست .. و همین حرفه که بیشتروقتا خیلی ارومم میکنه.. راست میگه شاید...شاید

آی گفتی

منم خیلی خوشحالم که الان تو یه گروه ۴۳ نفره ای عضو هستم که قراره ۴-۵ سال بعد طوفانی تو پیام نور ایجاد کنیم و همه به عضو بودن در این گروه افتخار کنیم

البته کم کم دارم به این نتیجه میرسم که باید بجای واژه نامانوس ۴۳ از ۱۵ نفر استفاده بفوکولم!!!

ُthe boy دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:40 ب.ظ

(yokkoklara gögüs gerdim
سینه ام را در برابر سختی ها قرار دادم
hep sabretdim kader dedim
همیشه صبرکردم وگفتم که طالعم همین است
acilarla cilelerle
با تلخی ها و درد ورنجها
bu günüme böyle geldim)2
این طوری به امروز رسیدم


(yikilmadim ayaktayim
زمین نخوردم ، سرپام
dertlerimle basbasayim
با دردهام دست وپنجه نرم می کنم
zalimlere kötülere
از ظالم ها وشرو بدیها
yenilmedim buradayim)2
شکست نخوردم ، همینجاام
yikilmadim acilardan
زمین نخوردم از سختیها
yikilmadim yoksuluktan
زمین نخوردم از نداری
yikilmadim yanlizliktan
زمین نخوردم از تنهایی
yiklimadim yikilmadim
زمین نخوردم زمین نخوردم
yikilmadim cilerden
زمین نخوردم از نیرنگها
yikilmadim sensizlikten
زمین نخوردم از بی تو بودن
yikilmadim bu dertlerden
زمین نخوردم از این دردها
yikilmadim yikilmadim
زمین نخوردم زمین نخوردم

(sonu gelmez yarinlarda
در فرداها به پایان نمی رسه (این رنجها
acilarla doluyum ben
من لبریز از دردم
her sarkida duygulanan
در هر آوازی کسی که محسوسه
o hasretin ogluyum ben)2
من فرزند اون رنج وحسرتم


(yikilmadim ayakdayim
dertlerimle basbasayim
zalimlere kötülere
yenilmedim buradayim)2
yikilmadim acilardan
yikilmadim yoksuluktan
yikilmadim yanlizliktan
yiklimadim yikilmadim
yikilmadim cilerden
yikilmadim sensizlikten
yikilmadim bu dertlerden
yikilmadim yikilmadim

sonu gelmez bu yollarda
به پایان نمی رسه ای راه ها
acilarla doluyum ben arkadas
من لبریز از دردم ای دوست
her sarkida hüzünlenen
در هر آواز محزون آن
ben o hasretim ben o gurbetin ben o topragin ogluyum arkadas
من فرزند اون رنج و حسرت، اون غربت، اون خاک هستم ای دوست
yikilmadim ayakdayim
زمین نخوردم ، سرپام
dertlerimle basbasayim
با دردهام دست وپنجه نرم می کنم
zalimlere kötülere
از ظالم ها وشرو بدیها
vede serefsizlere
همچنین بی شرف ها
yenilmedim buradayim
شکست نخوردم ، همینجاام

امیدوارم کسایی که آهنگهای استانبولی دوست دارن لذت برده باشن

خیلی حالیدم
دستت درد نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد